۱۳۹۳ اردیبهشت ۱۷, چهارشنبه

11

داداش من خيلي وقته خيابون شده سهم ما
شب و صبحمون فقط جمع شدنه تو گعدها
ميون يه مشت گرگ رنگ برگيه سايبون ما
زمين خدا يه تخت خواب قشنگ
آسمونمونم سقفش سياه رنگ
اينجا تازه ميشي واس خودت مرد
حتي اگه سنتم باشه چهل پره درد
مشتي يه نخ سيگارته پايت تا ته خط
قدماتم خلاصه رو آسفالت داغ و پرت
دست پدر تو روياي بچگياته
برادريا لفضش فقط تو حرفاته
وقتي پره دستشون و سهم تو پوچه
ببين زندگي هنوزم با فشارش روته
ولي مونده يه ذكر شفاء و بي ادعا
يا من اسمه دواء و ذكره و شفاء
iSECTOR
پ.ن: تقديم به بچه هاي پارك ١١

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر