۱۳۹۲ شهریور ۱۷, یکشنبه

شاعر...

آنگاه که تو از بامداد لب به سخن میگشایی
نبض زندگی طلوع میکند...
آه! اشعارت...
چه خجسته اند
در همایش جام های مست.

پ.ن:برای دوست شاعر و برادر همیشگی ام حمید...

۱۳۹۲ مرداد ۱۶, چهارشنبه

Join peyman sector’s “Peyman” Photo Stream?

Join peyman sector's "Peyman" Photo Stream?
People using this shared Photo Stream will see your Apple ID if you join.
To join a Shared Photo Stream you must have an Apple ID and iCloud. Learn more 

۱۳۹۲ تیر ۲۲, شنبه

هوایی

نه ابتدایی میشناسم...
نه انتهایی
دلم هوایی هیچ هم نمی شود
اهمیتی ندارد
وقتی تو با همه چیز کنار می آیی...

۱۳۹۲ تیر ۱۶, یکشنبه

انتظار بیهوده

هنوز دارم نفس میکشم...
و این یعنی که تو هنوز نرفته ای،هنوز هم میهمان عالمی به نام رویایی.
حتی خدا هم نیش خند میزند وقتی به دنبال یک خاطره خوب قلبم به شماره می افتد.
هنوز قلبم آتشفشان سال های درد است
سکوتم پر است از نجوای فریاد و وجودم خاموش و تاریک.
چه امید شومی...
که تو بیایی و چراغانی ام کنی.
گریه ام میگیرد.

۱۳۹۲ اردیبهشت ۴, چهارشنبه

درد

درد داشتم...
همه می دیدند
آن همه های لعنتی
اما...
انتهایش رد زهر یک نیش خند به جا میماند.
و من باز هم درد داشتم.
درد پارگی بکارت یک روح...
درد وحشت درد کابوس.
این همه...
تکرار شبانه هایم بود.
چه گناهکار یا بیگناه محکومم کردند
محکوم به تباهی...

۱۳۹۲ فروردین ۱۴, چهارشنبه

پدر

مشت هایی گره شده به سمت نور!!!
خسته ام...
      از حماسه های فریاد.
دلتنگی پدری در حصر؟؟؟
در این کویر...
    دلتنگم برای سرایش عاشقانه هایی از جنس بودن
و این روزها تو نیستی...
                      .شکسته شدی پدر.

هوس.

در انتهای دلهره هایم
دلم میشکند از تابوی عشق
اشکم میچکد در اعماق تنهایی
و من مست میشوم از هوس.

۱۳۹۱ اسفند ۵, شنبه

تمنا...

طوفان تمنا در دلی باز بر پا شود
در دل ما حزن شیرین تلخ تر شود

عطش بر تنم میمیرد
از این بودنهای پوشالی
هوس
از این احساس بیهوده
جان میگیرد
از این دلواپسی های کودکانه بیزار بیزارم.
022/2

۱۳۹۱ اسفند ۱, سه‌شنبه

هیچ

قسم به ساق های ترک خورده ات...
که تو را هیچ نیست...
اعتبار را گویم که هیچ نیست...
نگاهت استوار هیچ نیست...
چشمم به تو امید هیچ نیست...
دگر معنای بودنت هم بهاری هیچ نیست...
020...

۱۳۹۱ بهمن ۲۴, سه‌شنبه

شوق...




شوق چشمهایت
   انفجار...
          و تولد یک ستاره.
رد نگاهت
     رویشی نو...
             و جهانی نو.
      چقدر اشک برایت معنی داشت...
وقتی بدون من
نبض احساست از تپش می ایستاد.
و من چقدر دیوانه بودم!
چقدر بیخیال دل تنگت بودم!!


013...



و عشق آغاز شد...
     از همان بدو جدال
       چه شیرین است هر لحظه اش
دستهامان جدا از هم
   و تنها...
     تنها گذشته مان پیمان شکست
و حال...
  حال پیمان شروعی نو.

۱۳۹۱ دی ۱۶, شنبه

خاطرات

ورق میزنم دفتر خاطراتم را
پر از سیاهی بی هیچ گلبرگی
تنها...
یک فنجان قهوی تلخ
دود سیگار و شبی ابری.