۱۳۹۱ آبان ۱, دوشنبه

گفت وگو...

خفه شو ببر لال شو...
دهانت را ببند
تک تک این ثانیه ها را
آتش بزن!!
این تنها پل عبور به خوشبختی را
تبر بزن!!
میدانم که اسید هم نگاهت را تاب ندارد
تو تنها دروغی بودی
که جنون دارد
و دستانت
سایه ای روشن
پشت پرده...
((بیلاخ))
و تمام...
پ.ن:شب و کابوس و بازهم |پرستوی| خسته... ساعت 3:43

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر