آن زمان که ترانه اشک ریخت...
لبخند تلخ چکید...
دود سیگار توهمت را به من بخشید.
۱۳۹۱ آبان ۹, سهشنبه
۱۳۹۱ آبان ۷, یکشنبه
مرگ عن دیشه...
چقدر خسته ام...
خسته از سکوتو مرگ اندیشه...
و چقدر محتاجم به کوچ؟؟؟
ای همصدا
من پر از خواستنم...
صدایم کن
میان باغ سبز آزادی
صدایم کن...
صدا.
۱۳۹۱ آبان ۶, شنبه
پایان...
خفه شو ببر لال شو...
دهانت را ببند
تک تک این ثانیه ها را
آتش بزن!!
این تنها پل عبور به خوشبختی را
تبر بزن!!
میدانم که اسید هم نگاهت را تاب ندارد
تو تنها دروغی بودی
که جنون دارد
و دستانت
سایه ای روشن
پشت پرده...
((بیلاخ))
و تمام...
۱۳۹۱ آبان ۱, دوشنبه
گفت وگو...
خفه شو ببر لال شو...
دهانت را ببند
تک تک این ثانیه ها را
آتش بزن!!
این تنها پل عبور به خوشبختی را
تبر بزن!!
میدانم که اسید هم نگاهت را تاب ندارد
تو تنها دروغی بودی
که جنون دارد
و دستانت
سایه ای روشن
پشت پرده...
((بیلاخ))
و تمام...
پ.ن:شب و کابوس و بازهم |پرستوی| خسته... ساعت 3:43
اشتراک در:
پستها (Atom)